خواهرم داشت موهای مرینت را می بافت که شروع کرد به پچ پچ با مادرم و دو تایی زووم کردند روی موهای مورچه و اتفاقا یکی از موهایش را که روی شانه اش افتاده بود،برداشتند و مادرم برد جلوی نور گرفت و با عینک دقیق نگاهش کرد و سری به تاسف تکان داد و گفت:
- خودشه!
خواهرم گفت:
- نه اشتباه می کنی.شوره ست!
داشتند از این حرفها می زدند و باریک هم آن سر سالن سرگرم بازی بود و کسی باور نمی کرد حواسش به پلیس بازی مادربزرگ و خاله هایش باشد.اما ،با یک سوال همه را شگفت زده کرد:
- تو موهای آجی چیه؟
کسی جواب نداد.بنابراین خودش جواب خودش را داد:
- آها!از اون چیزاست.
ناگهان چند صدا توی خانه پیچید:
- نه از اون چیزا نیست.شوره ست.
- پیاز موهاست!
- هیچی نیست باریک جان.ما اشتباه کردیم.
البته که باریک_ عزیز من توجهی به آنچه گفته می شد،نداشت.اما،چون مساله حیثیتی است،مادرم نگران است مبادا بچه این موضوع را جایی لو دهد.
◇خوشبختانه آن چیزی که توی موهای مرینت بود،از آن چیزها نبود.
◇مورچه می گوید تمام چهل نفر همکلاسی اش،اسمشان را به مرینت تغییر داده اند و این تعثیر(تاثیر)دیدن کارتون دختر کفشدوزکی است.
باریک ,مرینت ,موهای ,موهای مرینت منبع
درباره این سایت